شماره ٢٨٩: آزادگي به سلطنت جم برابرست

آزادگي به سلطنت جم برابرست
دست ز کار رفته به خاتم برابرست
گردي است خط يار که چون خاک کربلا
در منزلت به خون دو عالم برابرست
بيکس نواز باش که هر طفل بي پدر
در منزلت به عيسي مريم برابرست
هر حلقه اي که نيست در او ذکر حق بلند
در چشم ما به حلقه ماتم برابرست
ما آبروي خويش به گوهر نمي دهيم
بخل بجا به همت حاتم برابرست
ما همچو غنچه از دل پر خون خويشتن
داريم گوشه اي که با عالم برابرست
دلهاي داغدار بود کعبه اميد
شورابه سرشک به زمزم برابرست
نقد حيات در گره غنچه بسته است
عمر گل شکفته به شبنم برابرست
چون سرو تازه روي نباشد تمام عمر؟
بي حاصلي به حاصل عالم برابرست
از سينه هر دمي که برآيد به ياد دوست
صائب به عمر جاويد آن دم برابرست