فتح و ظفر ز خودشکني زير دست ماست
چون زلف و خط، درستي ما در شکست ماست
آشوب عالميم ز هر مصرعي چو زلف
سر رشته تپيدن دلها به دست ماست
باطل حجاب ديده حق بين نمي شود
دنيا بهشت در نظر حق پرست ماست
خمخانه شد تهي و نداديم نم برون
منصور، داغ حوصله ديرمست ماست
گنجينه دار گوهر درياي رحمتيم
چون ابر، چشم پاک صدفها به دست ماست
چون توبه بهار، درين سبز انجمن
صائب به هر که مي نگري در شکست ماست