رويي کز او نريخته است آبرو کجاست؟
ابرتري که تازه شود جان ازو کجاست؟
تا چون حريم کعبه بگردم به گرد او
يارب درين جهان دل بي آرزو کجاست؟
از تهمت است پيرهن ماه مصر چاک
دامان عصمتي که ندارد رفو کجاست؟
هر چند صيقلي کند آيينه روي خويش
آن جوهري که با تو شود روبرو کجاست؟
چون طوطيان ز من نکشد آبگينه حرف
جز عکس خود مرا طرف گفتگو کجاست؟
آبي جز آب تيغ که از چشم شور خلق
لب تشنه را گره نشود در گلو کجاست؟
صائب ز بس که بر سر هم ريخته است دل
ره شانه را به کاکل آن فتنه جو کجاست؟