مرا که داغ و کبابم چه دوزخ و چه بهشت
مرا که مست و خرابم چه کعبه و چه کنشت
نخست پير خرابات چون قلم قط زد
برات روزي ما بر لب پياله نوشت
به آب شور مرا کعبه کي فريب دهد؟
که مشربم شده خوگر به آب تلخ کنشت
به کلک قاعده داني شکستگي مرساد
که توبه نامه ما با خط شکسته نوشت!
هزار بوسه سيراب مي توان کردن
لب پياله گر افتد به دست ما لب کشت
مرا که واله آن چاک سينه ام صائب
کجا گشاده شود دل ز کوچه باغ بهشت؟