شماره ١٣٨: رکاب عزم تو در دست خواب سنگين است

رکاب عزم تو در دست خواب سنگين است
وگرنه توسن فرصت هميشه در زين است
ز خواب قطع نظر کن که عشق چابک دست
فلاخني است که سنگش ز خواب سنگين است
خزان ز غنچه تصوير راست مي گذرد
هميشه جمع بود خاطري که غمگين است
حضور عشق بود بيش دور گردان را
که سيل واصل دريا نگشته شيرين است
درين دو هفته که مهمان اين چمن شده اي
به خنده لب مگشا، روزگار گلچين است
به گوش، خنده کبک است ناله عشاق
ترا که پشت به کوه گران تمکين است
به غير حسرت آغوش من حديثي نيست
کتابه اي است که مناسب به خانه زين است
هر آنچه مي طلبي از گشاده رويان خواه
که فيض صبح دهد جبهه اي که بي چين است
گل از ترانه بلبل فراغتي دارد
علاج شکوه بيهوده گوش سنگين است
نخفت فتنه آن چشم از دميدن خط
فسانه اي است که خواب بهار شيرين است
گل هميشه بهارست روي بي برگان
اگر دو روز گل اعتبار رنگين است
بگير جان و بده بوسه اي در آخر حسن
که اين متاع درين چند روز شيرين است
پياله مي زند از خون گرم خود در خواب
ز بس که ديده پرويز محو شيرين است
نظر به جوش خريدار نيست يوسف را
کلام صائب ما بي نياز تحسين است