شماره ١٣٣: فلک دو تا ز گرانباري گناه من است

فلک دو تا ز گرانباري گناه من است
سياهي دل شب از دل سياه من است
ازان دلير درين بحر مي کنم جولان
که چون حباب سر من همان کلاه من است
هميشه گرد سر شمع مي توانم گشت
غبار خاطر پروانه سد راه من است
تو سعي کن نشوي در حرم بيابان مرگ
وگرنه هر کمر مور شاهراه من است
چگونه مهر خموشي به لب زنم صائب؟
که تازيانه ارباب شوق، آه من است