شماره ١٢٢: خزان بيجگران نوبهار مردان است

خزان بيجگران نوبهار مردان است
به تيغ غوطه زدن سبزه زار مردان است
جهان پر شر و شورست بحر مواجي
که لنگرش قدم پايدار مردان است
ز فوت کام جهان بر جگر بنه دندان
که پشت دست گزيدن نه کار مردان است
به سيليي که زند روزگار، خندان باش
که سکه زر کامل عيار مردان است
ربودن از دهن تيغ بوسه سيراب
شعار بيجگران نيست، کار مردان است
به شمع عاريتي نيست خاکشان محتاج
ز سوز سينه چراغ مزار مردان است
اگر چه قاف به خود چيده است تمکيني
سبک چو کاه ز کوه وقار مردان است
ستاره اي که نلرزد به خود ز بيم زوال
چراغ ديده شب زنده دار مردان است
ز زخم تيغ حوادث چو بيدلان مگريز
که دل دو نيم چو شد ذوالفقار مردان است
در آن مقام که بايد گزيد دشمن را
زبان خويش گزيدن شعار مردان است
ز صيد مردم اگر ناقصان نشاط کنند
شکار خلق نگشتن شکار مردان است
طلا شده است مس هر که در جهان صائب
ز پرتو نظر خوش عيار مردان است