گرهگشاي دل تنگ نغمه چنگ است
سهيل سيب زنخدان شراب گلرنگ است
ميان ما و نمکدان بوسه دشمن او
هميشه بر سر حلواي آشتي، جنگ است
به زعم بيخبران بال مي زنم ز نشاط
وگرنه در قفسم جاي بوي گل تنگ است
نمي توان به دل کس به زور ناخن زد
چه شد که تيشه فرهاد آهنين چنگ است؟
ز سير کعبه و بتخانه از طلب مانديم
هميشه سنگ ره ما، نشان فرسنگ است
به انتقام تسلي نمي شويم از خصم
وگرنه دامن ميناي ما پر از سنگ است
اگر سخن به رقم دير مي رسد صائب
گناه ما چه بود، کوچه قلم تنگ است