اگر چه زلف ترا دل ز کفر تاريک است
ز خط، لب تو گناهي به توبه نزديک است
ز قرب سيمبران با نگاه دور بساز
که رشته را ز گهر بهره رنج باريک است
ز خود برآمدگان زود مي رسند به کام
به بوي پيرهن اين راه دور نزديک است
ز نقش پاي تو چون مهر خيره گردد چشم
فسانه اي است که پاي چراغ تاريک است
نماز شام شود ساقط از سحرخيزان
شب وصال تو از بس به صبح نزديک است!
اگر به فکر ميانش فتاده اي صائب
مپوش چشم چو سوزن که راه باريک است