صفير شهپر توفيق، حسن آوازست
کمند عشرت رم کرده رشته سازست
فروغ نور تجلي به طور مي گويد
که کار مردم بي دست و پا خداسازست
تو صاف کرده مده پشت خويش بر ديوار
که حسن، تشنه آيينه نظربازست
به خاک پاي خم و گردش پياله قسم
که تازيانه گلگون مي، رگ سازست
ز جام حافظ شيراز مست گرديده است
کلام صائب ازان رو شراب شيرازست