ازان به خاطر من ترک کار دشوارست
که بار دوش توکل شدن به دل بارست
اثر گذار اگر عمر جاودان خواهي
که زندگاني هر کس به قدر آثارست
ازان به تلخي هجر از وصال ساخته ام
که رعشه دارم و اين جام سخت سرشارست
اميد هست که شيرازه گهر گردد
ز تار و پود جهان رشته اي که هموارست
شد از شکست خريدار، توتيا گهرم
همان ز ساده دلي تشنه خريدارست
ازان هميشه بود وقت مي پرستان خوش
که هر کجا که غمي هست رزق هشيارست
تو بي دريغ به ويرانه گنج مي بخشي
وگرنه درد ترا دل کجا سزاوارست؟
نفس شمرده زنان راست دل بجا صائب
چمن صحيح بود تا نسيم بيمارست
جواب آن غزل آصفي است اين صائب
زمانه اي است که هر کس به خود گرفتارست