اين چه حرف است که در عالم بالاست بهشت؟
هر کجا وقت خوشي رو دهد آنجاست بهشت
باده هر جا که بود چشمه کوثر نقدست
هر کجا سرو قدي هست دو بالاست بهشت
دل رم کرده ندارد گله از تنهايي
که به وحشت زدگان دامن صحراست بهشت
از درون سيه توست جهان چون دوزخ
دل اگر تيره نباشد همه دنياست بهشت
دارد از خلد ترا بي بصريها محجوب
ورنه در چشم و دل پاک مهياست بهشت
هست در پرده آتش رخ گلزار خليل
در دل سوختگان انجمن آراست بهشت
عمر زاهد به سر آمد به تمناي بهشت
نشد آگاه که در ترک تمناست بهشت
صائب از روي بهشتي صفتان چشم مپوش
که درين آينه بي پرده هويداست بهشت