بند در بند قبا بافتن مژگان چيست؟
گر درين خانه کسي نيست پس اين دربان چيست؟
خم چوگان محبت سر منصور رباست
گوي خورشيد درين معرکه سرگردان چيست؟
غنچه باغ حيا سر به گريبان خندد
صبح اين بوم ندانسته لب خندان چيست
حبس و زندان ابد لازمه تقصيرست
بي گنه، يوسف جان اين همه در زندان چيست؟
از بهاي گهر خويش صدف بيخبرست
تو چه داني که بهاي گهر دندان چيست
شمع برهان ز پي کوردلان ريخته اند
گر نه کورست دلت، پس طلب برهان چيست؟
مي توان چاره درمان به تغافل کردن
درد اگر سرکشد از صحبت ما، درمان چيست؟
طوطي خامه صائب چو شود گرم سخن
بلبل مست چه و مطرب خوش الحان چيست؟