دخل و تحسين بجا باعث احياي من است
هر که را درد سخن هست مسيحاي من است
گر چه صد پايه ز نقش قدم افتاده مرا
کهکشان جاده همت والاي من است
به تماشاي گل و لاله به بستان نروم
گل رخسار سخن لاله حمراي من است
غير زنجير که سر در قدم من دارد
در بيابان طلب کيست که همپاي من است؟
تکيه بر بالش ديبا نکنم چون صورت
خواب سنگين چو شود بالش خاراي من است
هر کجا حلقه زند هاله سرگرداني
مرکز دايره اش آبله پاي من است
چون سخن از نفسم سبز نگردد صائب؟
طوطي هند سخن، کلک شکرخاي من است