از گرانخوابي ما عمر سبک جولان است
لنگر کشتي ما بال وپر طوفان است
سادگي بين که همان فکر اقامت داريم
گر چه گوي سر ما در خم نه چوگان است
مي برد قامت خم رو به اجل پيران را
اين کماني است که چون تير سبک جولان است
نيست پرواي عدم دلزده هستي را
از قفس مرغ به هر جا که رود بستان است
هيچ کس ز اهل بصيرت دل ما را نشاخت
جوهري را چه گنه، گوهر ما غلطان است
دل سرگشته به کونين نمي آميزد
گوي آماده زخم از دو سر چوگان است
تو نداري سر آزادي ازين بند گران
ورنه هر موجه اين بحر بلا سوهان است
هر که در دايره پرده نشينان سخن
بي طلب پاي نهد، سنگ ته دندان است
چون فلاخن که کند سنگ سبک جولانش
خواب سنگين سبب شوخي آن مژگان است
دل روشن نکند دعوي دانش صائب
عرض جوهر ندهد آينه چون رخشان است