از پر سيمرغ اگر دست حمايت زال داشت
از غم عالم مرا هم عشق فارغبال داشت
داشت تا انديشه او بر سر زانو سرم
ساق عرش از قامت خم گشته ام خلخال داشت
زنگ ظلمت بود از آب زندگاني قسمتش
تا سکندر روي در آيينه اقبال داشت
داشت آتش زير پا امشب خيالش در نظر
اين غزال شوخ تا چشم که در دنبال داشت؟
تا چو شبنم چشم وا کردم درين بستانسرا
سبزه بخت مرا خواب گران پامال داشت
عالمي بر عيش خوش پرگار من مي برد رشک
تا دل ديوانه جا در حلقه اطفال داشت
شبنم از مهر خموشي محرم گلزار شد
بلبل ما را ز گل محروم قيل و قال داشت