توبه از مي در بهار نوجواني مشکل است
تشنه بر گشتن ز آب زندگاني مشکل است
سرمه اي آواز را چون صحبت ناجنس نيست
بلبلان را با زغن هم آشياني مشکل است
مي توان از سست پيوندان به آساني بريد
از دهن دندان کشيدن در جواني مشکل است
دل ز من خواهي نخواهي برد آن چشم کبود
پنجه کردن با بلاي آسماني مشکل است
هر که را چون بوي پيراهن بود چشمي به راه
قطع ره کردن به پاي کارواني مشکل است
هر گرانخوابي نمي گردد به صائب هم خيال
با براق برق جولان همعناني مشکل است