وقت خط پهلو تهي از يار کردن مشکل است
در بهاران پشت بر گلزار کردن مشکل است
مي توان کردن به تلقين زنده خون مرده را
بخت خواب آلود را بيدار کردن مشکل است
مي گريزند اهل دل از صحبت زهاد خشک
رو به روي صورت ديوار کردن مشکل است
مي رسد از ذوق هر کاري به معراج کمال
بر اميد کارفرما کار کردن مشکل است
بحر از باد مخالف مي شود شوريده تر
از نصيحت مست را هشيار کردن مشکل است
اختياري نيست فرياد من از وضع جهان
سيل را خاموش در کهسار کردن مشکل است
مي توان بر خود گوارا کرد مرگ تلخ را
زندگاني را به خود هموار کردن مشکل است
هست در آميزش تردامنان مرگ شرار
پيش خامان سوز خود اظهار کردن مشکل است
در گذر صائب ز دل، افتاد چون در قيد زلف
مهره بيرون از دهان مار کردن مشکل است