چشم خواب آلودگان در انتظار منزل است
ديده بيدار دل آيينه دار منزل است
در بياباني که نعل شوق ما در آتش است
کعبه چون سنگ فلاخن بي قرار منزل است
در فلاخن مي گذارد رهروان را کجروي
جاده را از راستي سر در کنار منزل است
شوق را تاب اقامت نيست در يک جا دو روز
ورنه نقش پاي من آيينه دار منزل است
گر چه هر خاري درين وادي به خونم تشنه است
آنچه در دل ره ندارد خارخار منزل است
من که خود را يافتم در وادي سرگشتگي
کوه غم بر خاطرم از رهگذار منزل است
سر به صحرادادگان را کعبه دامنگير نيست
دوش کاهل طينتان در زير بار منزل است