گردش پرگار ما را حلقه مويي بس است
مرکز سرگشتگي ها خال دلجويي بس است
نيست با آيينه روي حرف ما چون طوطيان
باعث گفتار ما چشم سخنگويي بس است
بند آهن بر سبکروحان گراني مي کند
گردن باريک ما را حلقه مويي بس است
سر به صحرا مي دهد شوريدگان را ناله اي
يک جهان آهوي وحشت ديده را هويي بس است
مطلب آزادگان دست از دو عالم شستن است
همچو سرو از گلستان ما را لب جويي بس است