پيش ما دشنام جانان از شکر شيرين ترست
روي تلخ بحر از آب گهر شيرين ترست
رتبه قبض است بيش از بسط پيش عارفان
عقده پيوند بر نخل از ثمر شيرين ترست
نيست زنبور عسل را شکوه اي از جان خويش
خانه چنداني که باشد مختصر شيرين ترست
پيش هر موري که ني در ناخنش منت شکست
خاک صحراي قناعت از شکر شيرين ترست
نبض تسليم و رضا را گر به دست آرد کسي
تير دلدوز قضا از نيشکر شيرين ترست
پش چشم هر که از غفلت نياورده است آب
تلخي بيداري از خواب سحر شيرين ترست
سرد مهري زندگي را بي حلاوت مي کند
ميوه هاي گرمسيري بيشتر شيرين ترست
ما ز نعمت با زبان شکر قانع گشته ايم
برگ اين نخل برومند از ثمر شيرين ترست
تنگ شکر ساخت صائب گوش ها را از سخن
کلک شکر بار ما از نيشکر شيرين ترست