حفظ دولت در پريشان کردن سيم و زرست
مد احسان رشته شيرازه اين دفترست
رتبه ريزش بود بالاتر از اندوختن
پيش عارف برگريز از نوبهاران خوشترست
در سراب تشنگي، جوش طراوت مي زنم
ساغر بتخانه ام لبريز آب کوثرست
کار ما را مي کند گردون به نام خويشتن
سوختن از عود بي پروا و لاف از مجمرست
نيست پرواي اجل فرهاد شيرين کار را
مور شهد افتاده را مرگ از شکر شيرين ترست
بعد عمري کز لباس زنگ بيرون آمدم
طشت آتش بر سرم از منت خاکسترست
از خيابان بهشتم خار در دل مي خلد
کوچه باغ زلف را آب و هواي ديگرست
سهل باشد بردن داغ کلف از روي ماه
هر که زنگ از سينه ما مي برد روشنگرست
از عملداران به قدر ظلم مي ماند اثر
عاملي کز وي نمي ماند اثر عادلترست
غم نفهميده است هر کس ساده لوح افتاده است
هر که اين آيينه دارد در بغل اسکندرست
غنچه دل را به بوي يار در بر مي کشيم
اين گره در رشته ما جانشين گوهرست
از رباعي بيت آخر مي زند ناخن به دل
خط پشت لب به چشم ما ز ابرو خوشترست
گر چه طوبي از جهان منشور رعنايي گرفت
رتبه افکار صائب را مقام ديگرست