به دوش توکل منه بار خود را
ولي نعمت خويش کن کار خود را
گره زن به سر رشته طول امل را
بدل کن به تسبيح زنار خود را
مگير از لب خويش مهر خموشي
مکن رخنه ديوار گلزار خود را
مکن سر گراني به ارباب حاجت
مکن بار افتادگان بار خود را
حساب خود اينجا کن، آسوده دل شو
ميفکن به روز جزا کار خود را
نگردد خجل از محک سيم خالص
مصفا کن از رزق، کردار خود را
تواضع بود پشتبان قصر تن را
به پستي نگه دار ديوار خود را
به درويش ده توشه آن جهان را
به منزل ببر بي تعب خود را
ز دندان ترا داده اند آسيايي
که سازي ملايم تو گفتار خود را
تو آن روز صائب ز ارباب حالي
که سازي چو گفتار، کردار خود را