دارند اگر سر رشته اي در کف به ظاهر چنگ ها
در پنجه مطرب بود سر رشته آهنگ ها
از من مدان چون باغ اگر هر دم به رنگي مي شوم
بي رنگي او مي زند بر آب زينسان رنگ ها
موسي چه غم دارد اگر صد کوه طور از جا رود؟
سودا نمي پرد ز سر از حمله اين سنگ ها
از ساده لوحي مي شوم هر گام محو لاله اي
با آن که دور افتاده ام از کاروان فرسنگ ها
روزي که از مي جام را مي کردم جم روشنگري
در زنگ صائب غوطه زد آيينه فرهنگ ها