اي خاک درت سرمه ارباب بصارت
در تأديت مدح تو خم، پشت عبارت
گرد قدم زائرت، از غايت رفعت
بر فرق فريدون ننشيند ز حقارت
در روضه تو خيل ملايک، ز مهابت
گويند به هم مطلب خود را به اشارت
هر صبح که روح القدس آيد به طوافت
در چشمه خورشيد کند غسل زيارت
در حشر، به فرياد بهائي برس از لطف
کز عمر، نشد حاصل او غير خسارت