شماره ٣٨٦: اي جان و جهان من کجايي
اي جان و جهان من کجايي
آخر بر من چرا نيايي
اي قبله حسن و گنج خوبي
تا کي بود از تو بيوفايي
خورشيد نهان شود ز گردون
چون تو به وثاق ما در آيي
اندر خم زلف بت پرستت
حاجت نايد به روشنايي
زين پس مطلب ميان مجلس
آزار دل خوش سنايي
تا هيچ کسي ترا نگويد
کاي پيشه تو جفانمايي