اي ماه ماهان چند ازين اي شاه شاهان چند ازين
پندت سزاي بند گشت آخر نگيري پند ازين
گشتي تو سلطان از کشي تا کي بود اين سرکشي
عادت مکن عاشقي کشي توبه بکن يکچند ازين
با روي خوب و خوي بد از تو کسي کي برخورد
اين خوي بد در تو رسد بگريز اي دلبند ازين
تا کي کني کبر آوري چون عاقبت را بنگري
ترسم پشيماني خوري اي يار بد پيوند ازين
اول که نامت برده ام صد ضربه از غم خورده ام
زان صد يکي نشمرده ام آخر شوي خرسند ازين
اي هوش و جان بي هشان جان و دل عاشق کشان
از جان ما چد هي نشان روزي اگر پرسند ازين
از جور تست اندر دعا دست سنايي بر هوا
از وي وفا از تو جفا آخر نگويي چند ازين