صبر کم گشت و عشق روز افزون
کيسه بي سيم گشت و دل پرخون
مي دهد درد مي نهد منت
يار ما را عجب گرفت زبون
صنعتش سال و ماه عشوه و زرق
سخنش روز و شب فنون و فسون
پشت کوژ و تنم ضعيف شدست
پشت چون نون و دل چو نقطه نون
عقل با عشق در نمي گنجد
زين دل خسته رخت برد برون
حالم اينست و حرص و عشقم پيش
راست گفتند ک «الجنون فنون »