اي به راه عشق خوبان گام بر ميخواره زن
نور معني را ز دعوي در ميان زنار زن
بر سر کوي خرابات از تن معشوق هست
صدهزاران بوسه بر خاک در خمار زن
قيل و قال لايجوز از کوي دل بيرون گذار
بر در همت ز هستي پس قوي مسمار زن
تا تويي با تو نيايي خويشتن رنجه مدار
بر در ناديده معني خيمه اسرار زن
نوش شهد از پيش آن در زهر قاتل بار کن
طمع از روي حقيقت پيش زهر مار زن
چون به نامحرم رسي بدروز و کافر رنگ باش
بر طراز رنگ ظاهر نام را طرار زن