جمع خراباتيان سوز نفس کم کنيد
باده نهاني خوريد بانگ جرس کم کنيد
نيست جز از نيستي سيرت آزادگان
در ره آزادگان صحو و درس کم کنيد
راه خرابات را جز به مژه نسپريد
مرکب طامات را زين هوس کم کنيد
مجمع عشاق را قبله رخ يار بس
چون به نماز اندريد روي به پس کم کنيد
قافله عاشقان راه ز جان رفته اند
گر ز وفا آگهيد قصد فرس کم کنيد
روي نبينيم ما ديدن سيمرغ را
نيست چو مرغي کنون ز آه و نفس کم کنيد
گر نتوانيد گفت مذهب شيران نر
در صف آزادگان عيب مگس کم کنيد