گر تو پنداري که جز تو غمگسارم نيست هست
ور چنان داني که جز تو خواستگارم نيست هست
يا بجز عشق تو از تو يادگارم هست نيست
يا قدم در عشق تو سخت استوارم نيست هست
يا بجز بيدادي تو کارزارم هست نيست
يا به بيداد تو با تو کارزارم نيست هست
يا سپيد و روشن از تو کار و بارم هست نيست
يا سياه و تيره بي تو روزگارم نيست هست
يا بر اميد وصالت شب قرارم هست نيست
يا در اندوه فراقت دل فگارم نيست هست
يا فراقت را بجز ناله شعارم هست نيست
يا وصالت را شب و روز انتظارم نيست هست
گر دگر همچون سنايي صيد زارم هست نيست
يا اگر شيريست او آنگه شکارم نيست هست