ساقيا دل شد پر از تيمار پر کن جام را
بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
تا زماني بي زمانه جام مي بر کف نهيم
بشکنيم اندر زمانه گردش ايام را
جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهيم
همچو خون دل نهاده اي پسر صد جام را
دام کن بر طرف بام از حلقه هاي زلف خويش
چون که جان در جام کردي تنگ در کش جام را
کاش کيکاووس پر کن زان سهيل شاميان
زير خط حکم درکش ملک زال و سام را
چرخ بي آرام را اندر جهان آرام نيست
بند کن در مي پرستي چرخ بي آرام را