چندان فتاد ما را، کار از شراب خوردن
کز شوق آن ندارم، پرواي آب خوردن
بر ياد روي خوبان، مي مي خوريم و الحق
ذوقي تمام دارد، بر گل شراب خوردن
ترکان چشم مستت، آورده اند رسمي
از خون شراب دادن، وز دل کباب خوردن
از مستي صبوحي، قطعا نمي توانم
يک جام مي چو عيسي، با آفتاب خوردن
مي را حساب فردا، خواهند کرد و خواهم
ز امروز تا به فردا، مي بي حساب خوردن