شماره ٢٧٢: من سرگشته به دست تو کجا افتادم؟

من سرگشته به دست تو کجا افتادم؟
دست من گير خدا را، که ز پا افتادم
به کمند سر زلف تو گرفتار شدم
تا چه کردم که درين دام بلا افتادم
گلبن عمر مرا هجر تو از بيخ بکند
تا نگويي که من از باد هوا افتادم
پيش ازان کز لب و دندان تو يابم کامي
چون زبان در دهن خلق خدا افتادم
بود با باد صبا بوي تو بر بوي تو من
در پي قافله باد صبا افتادم
اي ملامت گر سلمان سر زلفش را بين!
تا بداني که درين دام چرا افتادم