شماره ٢٦٦: اي جان نازنين من اي آرزوي دل

اي جان نازنين من اي آرزوي دل
ميل من است سوي تو ميل تو سوي دل
بر آرزوي روي تو دل جان همي دهد
واحسرتا! اگر ندهي آرزوي دل
چون غنچه بسته ام سر دل را به صد گره
تا بوي راز عشق تو آيد ز بوي دل
جان را به ياد تو به صبا مي دهم که او
مي آورد ز سنبل زلف تو بوي دل
تا ديده ديد روي تو را روي دل نديد
با روي دوست خود نتوان ديد روي دل
ديگر به ديده دل ندهم من کز آب چشم
هر بار خود درست نيايد سبوي دل
سلمان اگر ز اهل دلي نام دل مبر
جان دادن است کار تو بي گفتگوي دل