شماره ٢٥٠: عارفا! لعل لبش مي مي دهد هوشيار باش

عارفا! لعل لبش مي مي دهد هوشيار باش
چشم مستش رهزن خواب است هان! بيدار باش
گر به دين عشق او اقرار داري، عشق او
منکر عقل است و دين، از عقل و دين بيزار باش
عيسي لطفش دوا مي بخشد و جان مي دهد
گر تو داري اين هوس گه مرده گه بيمار باش