مرا از آينه سخت روي سخت آيد
که در برابر روي تو روي بنمايد
چو شانه دست به دندان اگر برم شايد
که شانه در سر زلف تو دست مي سايد
لطيفه ايست دهان تو تا که دريابد
دقيقه ايست ميان تو تا که بگشايد
عروس گل زجمال تو چون خجل نشود
سپيده دم که به گلگونه رخ بيارايد
سر مرا ز سعادت به دولت عشقت
جز آستان درت هيچ در نمي يابد
عروس خاطر سلمان که با لبت پيوند
کند هر آينه زين گونه گوهري زايد