آن پري کيست که از عالم جان روي نمود؟
وين چه حوري است که بر ما در فردوس گشود؟
دل به پروانه غم شمع من از من بستد
مي به پيمانه جان لعل تو بر من پيمود
گرچه آواز رباب است مخالف با شرع
راستي او ره تحقيق به عشاق نمود
در گل تيره ما گشت نهان خورشيدي
روي خورشيد به گل چون بتوانم اندود
ما چو عوديم بر آتش، مکش از پا دامن
کز وفا دود برآيد چه زيانت زان دود؟
عمر ما کم شد و عشق تو فزون پنداري
کانچه کم گشت زعمرم همه در عشق فزود
آنچنان نازکي اي گل که اگر با تو نسيم
دم زند، روي تو چون لاله شود خون آلود
ديده ما به خيال لب عنابي تو
بس که از جام زجاجي عنبي مي پالود
بنشستيم پس پرده تقوي، عمري
ناگهان باد هوا آمد و آن پرده ربود
سود سلمان همه اين است که سر بر در تو
سود و سرمايه خود را چه زيان کرد و چه سود