شماره ٢٠٥: همچنان مهر توام مونس جانست که بود

همچنان مهر توام مونس جانست که بود
همچنان ذکر توام ورد زبان است که بود
شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نماند
در فراق تو، ولي عهد همان است که بود
کي بود کي که دگر بار بگويند اغيار
که فلان باز همان يار فلان است که بود؟
ما همانيم و همان مهر محبت ليکن
يار با ما به عنايت نه چنان است که بود
بود بر جان رخم داغ توام روز ازل
وين زمان نيز بدان داغ و نشان است که بود
از من اي جان شده اي دور و درين دوري نيز
آن ملاقات ميان تن و جانست که بود
طره ات يک سر مو سر کشي از سر نگذاشت
همچنان فتنه و آشوب جهانست که بود
تا نخوانند دگر گوشه نشين سلمان را
گو همان رند خرابات مغانست که بود