شماره ٨٦: بهار و باغ و گل امروز، گوييا خوش نيست

بهار و باغ و گل امروز، گوييا خوش نيست
ندانم اين زبهارست، يا مرا خوش نيست
خوش است وقت گل و ارغنون و سبزه ولي
ازان چه فايده ما را! چو وقت ما خوش نيست
دلا به عز قناعت بساز و عزت نفس
که بار منت احسان هر گدا، خوش نيست
برون ز گنج قناعت، بسيط روي زمين
به پاي حرص بگشتيم و هيچ جا، خوش نيست