مستي و عشق از ازل، پيشه و آئين ماست
            دين من اين است و بس، کيست که در دين ماست
         
        
            خاک ره مصطبه، ز آب خضر بهتر ست
            چشمه نوشين او، جرعه دوشين ماست
         
        
            رندي و ميخوارگي، قسم من امروز نيست
            عادت ديرين دل، پيشه پيشين ماست
         
        
            بستر و بالين من، تا نشود، خاک و گل
            خاک و گل مصطبه، بستر و بالين ماست
         
        
            کنج خرابات اگر مسکن ما شد، چه شد؟
            گنج دو عالم، به نقد، در دل مسکين ماست
         
        
            نقش و نگار چهان، هيچ مبين در جهان
            کانچه نظر مي کني، نقش نگارين ماست