کسي که روي تو بيند نگه به کس نکند
ز عشق سير نباشد ز عيش بس نکند
در اين روش که تويي پيش هر که بازآيي
گرش به تيغ زني روي بازپس نکند
چنان به پاي تو در مردن آرزومندم
که زندگاني خويشم چنان هوس نکند
به مدتي نفسي ياد دوستي نکني
که ياد تو نتواند که يک نفس نکند
ندانمت که اجازت نوشت و فتوي داد
که خون خلق بريزي مکن که کس نکند
اگر نصيب نبخشي نظر دريغ مدار
شکرفروش چنين ظلم بر مگس نکند
بنال سعدي اگر عشق دوستان داري
که هيچ بلبل از اين ناله در قفس نکند