شماره ٨٢: روي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندمي

روي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندمي
صبرم اگر مدد شدي دل ز تو واستاندمي
چون تو درآمدي اگر غرقه خون نبودمي
بس که گهر بديدگان در قدمت فشاندمي
کاج نراندي اي صنم توسن سرکش از برم
تا ز دو ديده در پيت خون جگر نراندمي
پاي دل رميده گر باز بدستم آمدي
ترک تو کردمي و خويش از همه وا رهاندمي
نوک قلم بسوختي از دل سوزناک من
گرنه ز ديده دمبدم آب برو چکاندمي
ضعف رها نمي کند ورنه ز آه صبحدم
شعله فروز چرخ را مشعله وانشاندمي
خواجو اگر چو دود دل دست در آه من زدي
گر بزمين فرو شدي بر فلکش رساندمي