تخت خيري بين دگر بر تخته خارا زده
خيمه سلطان گل بر دامن صحرا زده
دوستان در بوستان برگ صبوحي ساخته
بلبلان گلبانگ بر طوطي شکر خا زده
از شقايق در ميان سبزه فراش ربيع
چار طاق لعل بر پيروزه گون ديبا زده
زرگر باد بهاري از کلاه سيم دوز
قبه ئي از زر بنام نرگس رعنا زده
خوش نوايان چمن در پرده عشاق راست
نوبت نوروز بر بانگ هزار آواز ده
غنچه همچون گلرخي کو داده باشد دل بباد
دست در پيراهن زنگاري والا زده
از چراغ بوستان افروز شمع زر چکان
باد آتش در نهاد لاله حمرا زده
نو عروسان چمن در کله هاي فستقي
تاب در مرغول ريحان سمن فرسا زده
دمبدم در گوشه هاي باغ گويد باغبان
چشم خواجو بين دم از سر چشمه هاي ما زده