بوي وفا ز گلبن عالم نيافت کس
تا اوست اندر او دل خرم نيافت کس
منسوخ کن حديث جهان را که در جهان
هرگز دو دوست يک دل و همدم نيافت کس
آن حال کز وفاي سگي باز گفته اند
ديري است تا ز گوهر آدم نيافت کس
در ساحت زمين مطلب کيمياي انس
کاندر خزانه ها فلک هم نيافت کس
چندين مگوي مرهم و مرهم که هر که بود
در خستگي فروشد و مرهم نيافت کس
در چار بالش عدم آي از بساط کون
کاينجا دم مراد مسلم نيافت کس
چون قفل و پره آلت بند است روز و شب
زان لاجرم کليد در غم نيافت کس
خاقانيا ز عالم وحشت مجوي انس
کانفاس عيسي از دم ارقم نيافت کس