حديث توبه رها کن سبوي باده بيار
سرم کدو چکني يک کدوي باده بيار
دو قبله نيست روا، يا صلاح يا باده
سر صلاح ندارم سبوي باده بيار
به صبح و شام که گلگونه اي و غاليه اي است
مرا فريب مده رنگ و بوي باده بيار
عنان شاهد دل گير و دست پير خرد
ز راه زهد بگردان به کوي باده بيار
ببين که عمر گريبان دريده مي گذرد
بگير دامنش از ره بسوي باده بيار
مناديان قدح را به جان زنم لبيک
چو من حريفي لبيک گوي باده بيار
صبح گويم، سبوح گوي چون باشم
چو من ملامتيي رخصه جوي باده بيار
به جويبار بهشتت چه کار خاقاني
دل تو باغ بهشت است جوي باده بيار