مي وقت صبوح راوقي بايد
وان مي به خمار عاشقي بايد
چون مرغ قنينه زد صلاي مي
با پير مغان موافقي بايد
تا زهد تکلفيت برخيزد
بر ناصيه داغ فاسقي بايد
در پيش خسان اگر نهي خواني
هم بي نمک منافقي بايد
همچون محکت چو چهره بخراشند
بر چهره نشان صادقي بايد
در هر کنجي است تازه عذرائي
اما نظر تو وامقي بايد
چون کار به کعبتين عشق افتد
شش پنج زنش حقايقي بايد