ذره نمايد آفتاب ار به جمال تو رسد
عين کمال خسته باد ار به کمال تو رسد
ماه مني و ماه را چرخ فداي تو دهد
گر به ديار دشمنان وقت زوال تو رسد
چشم زمانه را فلک ميل زوال درکشد
گر نظر گزند او سوي جمال تو رسد
يافتن وصال تو کار نه چون مني بود
دولت ديگري طلب کو به وصال تو رسد
چشم من ار هزار سال از پي روي تو دود
گر برسد به عاقبت هم به خيال تو رسد
ديده خاقني اگر لاف جمال تو زند
کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد