عشاق بجز يار سر انداز نخواهند
خوبان بجز از عاشق جان باز نخواهند
تا عشق بود عقل روا نيست که مردان
در مملکت عاشقي انباز نخواهند
آنان که چو من بي پر و پروانه عشقند
جز در حرم جانان پرواز نخواهند
بيداد از آن جزع جهان سوز نبينند
فرياد از آن لعل جهان ساز نخواهند
گر کشت مرا غمزه غمازش زنهار
تا خونم از آن غمزه غماز نخواهند
در مذهب عشاق چنان است شريعت
کان را که بکشتند ديت باز نخواهند
بي عشق ز خاقاني چيزي نگشايد
بي وصل گل، از بلبل آواز نخواهند