اري في النوم ما طالت نواها
زمانا طاب عيشي في هواها
به جامي کز مي وصلش چشيدم
همي دارد خمارم در بلاها
عراني السحر ويحک ما عراني
رعاها الصبر ويلي ما رعاها
به بوسه مهر نوش او شکستم
شکست اندر دلم نيش جفاها
بدت من حبها في القلب نار
کان صلي جهتم من لظاها
خطا کردم که دادم دل به دستش
پشيمان باد عقلم زين خطاها